التزام عملي به ولايت فقيه (چيستي و چرايي؟)
التزام عملي به ولايت فقيه (چيستي و چرايي؟)
چکيده:
يکي از لوازم اصل ولايت فقيه، التزام عملي به آن است که موضوع مقاله ي حاضر است . هدف از اين مقاله تبيين چيستي و چرايي التزام عملي به ولايت فقيه است. از اين رو، پس از مقدمه اي کوتاه و بيان اين نکته که همان گونه که پيامبر و امام معصوم (ع) در امر اداره ي حکومت داراي اوامر و نواهي هستند، ولي فقيه نيز امر و نهي دارد و بايد مورد اطاعت قرار گيرد، به تبيين مفهوم التزام عملي و گستره ي آن پرداخته شده است. ضرورت و اهميت آن مورد بحث قرار گرفته است و پس از آن چرايي التزام عملي تبيين شده است . پيامدهاي عدم التزام و اطاعت نکردن از ولي امر در ادامه مباحث آمده است. از آن پس نکاتي به عنوان نتيجه تقديم شده است .
واژه هاي کليدي: ولايت فقيه، التزام عملي به ولايت فقيه، چيستي و چرايي التزام عملي به ولايت فقيه، اوامر و نواهي ولي امر.
مقدمه
از نظر اسلام حاکميت تنها از آن خداست و اوست که اولا و بالذات، ولايت و حاکميت دارد: « فالله هو الولي» (1)؛ ولي و حاکم تنها اوست. از اين رو، کسي حق ندارد بر کسي ديگر حکومت کند مگر اينکه خدايش اذن داده باشد.
ما بر اين باور هستيم که خداوند متعال در سه دوره ي ، عصر رسالت، امامت و فقاهت تکليف بشر را در مسئله ي حق حاکميت روشن کرده است .
در عصر رسالت، پيامبران از جانب خداوند متعال براي تشکيل حکومت مأذون بودند و مأموريت داشتند که دنيا و آخرت مردم را آباد سازند « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»(2) به راستي (ما) پيامبران خود را با دلايل آشکار روانه کرديم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.
پيامبران از جانب خداوند از حق ولايت و حاکميت در ميان بشر برخوردار بودند و آنان به طور پي درپي مي آمدند و براي برقراري توحيد و عدل ايفاي نقش مي کردند. حتي برخي از آنان به تشکيل حکومت توفيق يافتند. نوبت يه پيغمبر اکرم(ص) رسيد. خداوند همان حق ولايت و حاکميت در ميان مردم را به آن حضرت واگذار کرد . « النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم«(3) ؛ پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (نزديک تر) است. بر اين اساس پيامبر اکرم (ص) حکومت تشکيل داد و پايه هايش را مستحکم کرد.
از آن جايي که با فرستادن آخرين پيامبر و کامل ترين دين و آيين، هنوز شرايط براي تحقق آرمان حاکميت توحيد و عدالت جهاني مناسب نيست و موانعي در بين است که در گذر زمان برطرف مي شود، خداوند براي پس از رحلت آخرين پيامبر يعني عصر امامت، تکليف را روشن کرد. از اين رو، در تداوم رسالت نبي اکرم (ص) خط ولايت و امامت را ترسيم و همان ولايتي را که براي پيامبر قرار داده بود براي اميرمؤمنان علي بن ابيطالب (ع) قرار داد و به پيغمبر اکرم (ص) مأموريت داد که اين مطلب را به مردم ابلاغ کند و از هيچ کس نترسد. اين مأموريت در غديرخم تحقق يافت و علي (ع) به عنوان ولي امر، مولا و خليفه ي پس از آن حضرت به مردم معرفي شد.
پس از آن نيز آن حضرت اين خط سير ولايت و امامت را بيش تر تبيين فرمود و امامان پس از علي (ع) تا امام زمان (ع) را به مردم معرفي کرد. اين تبيين، همان تفسيري است که پيغمبر اکرم(ص) از «اولوا الامر» براي مردم ارائه فرمود تا بدانند که در امور دين و دنيايشان از چه کسي بايد اطاعت کنند.
دوران رسالت پايان يافت. عصر امامت نيز تا دوران زندگي امام زمان (ع) ادامه پيدا کرد و آن حضرت مأمور به دوره ي غيبت گرديد تا شرايط براي تحقق امر الهي فراهم گردد. ائمه (ع) و از جمله خود امام زمان (ع) باز تکليف را در دوره اي که خود در ميان مردم حضور ندارند (يعني عصر فقاهت) روشن کرده اند . سيستمي که ائمه (ع) براي عصر فقاهت ترسيم کرده اند «ولايت فقيه » نام دارد .
و ما بر اين باوريم که در اين عصر نيز حکومتي مشروعيت دارد که از جانب امامان معصوم (ع) اذن داشته باشد و چنين اذني را تنها درباره ي حکومت و ولايت فقيه داريم و اوست که در دوران غيبت براي حکومت شايسته است. مباني اين اصل مسلم اسلامي در کتاب هاي مربوط تبيين شده است و ما در اينجا به عنوان اصل موضوعي آن را مي پذيريم.
با توجه به اين مقدمه، ولايت فقيه از نظر سلسله مراتب به ولايت امامان معصوم (ع)، پيغمبر اکرم(ص) و ولايت و حاکميت خداوند متعال متصل است از اين رو، به تعبير امام راحل (ره) ولايت فقيه، يک چيزي نيست که مجلس خبرگان ايجاد کرده باشد، بلکه چيزي است که خداي تبارک و تعالي درست کرده است و همان ولايت رسول الله است؛(4) و يک هديه اس است که خداي تبارک و تعالي براي مسلمين داده است .(5)
اوامر و نواهي ولايت فقيه
مطلب ديگر اين که پيامبر (ص) و امام معصوم (ع) در اداره ي جامعه داراي اوامر و نواهي بودند و مسلمان و پيرو پيامبر و امام همان گونه که از اوامر و نواهي الهي تبعيت مي کند بايد گوش به فرمان پيامبر و امام نيز باشد. امام خميني (ره) مي فرمايد:
اين که خداوند رسول اکرم (ص) را رئيس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است :« اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منک ...»(7) مراد اين نبوده که اگر پيغمبر اکرم (ص) مسأله گفت قبول کنيم و عمل نماييم... اگر رسول اکرم (ص) که رئيس و رهبر جامعه ي اسلامي است امر کند و بگويد همه بايد با سپاه «اسامه» به جنگ بروند،کسي تخلف ندارد. اين، امر خدا نيست، بلکه امر رسول است. خداوند حکومت و فرماندهي را به آن حضرت واگذار کرده است و حضرت هم بنابر مصالح به تدارک و بسيج سپاه مي پردازد. والي و حاکم و قاضي تعيين مي کند يا برکنار مي سازد . (8)
عين همين مطلب در مسئله ولايت فقيه نيز جاري است. ولي فقيه نيز به جهت جايگاه و ولايتي که به او واگذار شده داراي اوامر و نواهي ويژه اي است و يک مسلمان واقعي و نيروي حزب اللهي همان گونه که خود را در برابر اوامر و نواهي پيامبر و امام معصوم ملتزم مي داند بايد به دستورات ولايت فقيه نيز ملتزم باشد .
چيستي التزام عملي به ولايت فقيه
چنان که برخي از ياران امامان معصوم (ع) اين گونه بودند، البته رسيدن به اين مرحله از تعهد عملي به شناختي ژرف و عميق از جايگاه ولايت فقيه و عشق و دلدادگي به آن ساحت شامخ نيازمند است. هر چه معرفت بيش تر باشد اين تعهد و دلدادگي افزون تر خواهد بود و برخي از ياران ائمه (ع) از چنين معرفتي برخوردار بودند.
عبدالله بن ابي يعفور يکي از آنهاست که ميزان تعهد عملي و دلدادگي اش را اين گونه به امام صادق (ع) عرض کرد:
و الله لو فلقت رمانه بنصفين فقلت هذا حرم و هذا حلال لشهدت الذي قلت حلال حلال و ان الذي قلت حرام حرام. فقال : رحمک الله ، رحمک الله. (9)
به خدا سوگند! اگر اناري را دو نيم کرده، نيمي را حرام و نيم ديگر را حلال کني، من گواهي مي دهم آنچه را که حلال دانسته اي حلال و آنچه را حرام فرمودي حرام است (و من در برابر فرمان شما تسليم هستم) . امام (ع) دوبار دعايش کرد و فرمود: خدايت تو را مشمول رحمت سازد.
امام صادق (ع) نيز تعهد و التزام عملي او را ستود و فرمود:
همانند عبدالله بن ابي يعفور کسي را نيافتم که وصاياي مرا بپذيرد و از فرمان من اطاعت کند . (10)
ياران امام زمان (ع) نيز از شناختي ژرف نسبت به آن حضرت برخوردارند و دلدادگي، تعهد و التزام عملي آنان در حدي است که نوشته اند :
آنان در برابر امام و ولي امرشان از کنيز زر خريد مطيع ترند «و هم اطوع من الامه سيدها» (11)
شيدايي آنان در برابر امام (ع) در حدي است که هنگامه ي نبرد پروانه وار شمع وجود حضرت را در ميان مي گيرند و از او محافظت مي کنند، امام و آنچه که حتي اندک نسبتي با او دارد در نگاه اول مقدس است. آنها براي زين اسب امام (ع) نيز قداست قائلند و بر آن دست مي سايند و تبرک مي جويند « يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلک البرکه و يحفون به يقونه بانفسهم في الحرب » (12)
التزام عملي در برابر ولايت فقيه، نشانه ي مسلماني و توحيد است؛ چرا که اين ولايت پرتوي از ولايت خداست و مسلمان حزب اللهي هم بايد ولي امر را بشناسد و ولايتش را باور کند و هم به لوازم آن متعهد باشد . مقام معظم رهبري مي فرمايد :
اساسي ترين مسئله ي دين، مسئله ولايت است، چون ولايت، نشانه و سايه ي توحيد است. ولايت، يعني حکومت، چيزي است که در جامعه ي اسلامي متعلق به خداست و از خداي متعال به پيامبر و از او به ولي مؤمنين مي رسد . ...
افرادي اگر همه عمرشان را عبات بکنند، اما ولي خدا را نشناسند، تا به دلالت او حرکت کنند و مسير را با انگشت اشاره ي او معلوم نمايند، اين چه فايده اي دارد «و لم يعرف ولايه ولي الله فيو اليه و يکون جميع اعماله بدلالته » اين چه طور عبادتي است !(13)
گستره ي التزام عملي
1. تسليم قلبي
« فلا وربک لا يؤمنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما» ( نساء 65) .
به پروردگارت قسم که ايمان نمي آورند ، مگر آن که تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه ي اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمي که کرده اي در دلهايشان احساس ناراحتي (و ترديد) نکنند و کاملا سر تسليم فرود آورند.
امام صادق (ع) مي فرمايد:
اگر مردمي خداي يگانه را بپرستند، نماز به پا دارند، زکات بپردازند، حج خانه ي خدا را به جا آورند و ماه رمضان را روزه بگيرند، ولي نسبت به کارهايي که خدا يا پيامبر (ص) انجام داده اعتراض کنند و بگويند چرا برخلاف آن رفتار نشده است، يا در دل خود چنين اعتراض کنند ( اگر چه بر زبان نياورند) به همين اعتراض مشرک مي گردند. سپس همين آيه ي « فلا و ربک ...» را تلاوت کرد: آن گاه فرمود: بر شماست که تسليم باشيد « فعليکم بالتسليم» (14)
2. پذيرش مجموعي
3. پرهيز از توجيه گري
تعبد در برابر ولي امر و قرائتي جدا در برابر او نداشتن و تحريف نکردن سخنان و رهنمودهاي او التزام عملي در برابر اوست .
امام صادق (ع) افرادي را که سخنانش را به نفع خود و حزب و گروه خود توجيه مي کردند و آن را از مسير اصلي اش منحرف مي ساختند، مورد لعنت قرار داده، مي فرمايد :
« قوم يزعمون اني امامهم و الله ما انا لهم بامام لعنهم الله کلما سترت سترا هتکوه اقول کذا و کذا فيقولون انما يعني کذا و کذا انا امام من اطاعني.»(15)
گروهي مي پندارند که من امام آنها هستم. به خدا سوگند! من امام آنها نيستم، خدايشان لعنت کند، هر چه را من پنهان مي کنم آنان افشا مي کنند . من سخن مي گويم، آنها ( سخنانم را توجيه مي کنند و ) مي گويند مقصود امام چنين و چنان است. من ( امام آنها نيستم، بلکه) تنها امام کساني هستم که از من فرمان مي برند.
4. همراهي کامل
يک مسلمان واقعي و حزب اللهي بايد همواره به قله ي مرتفع و شامخ ولايت بنگرد و زندگي و حرکات و سکنات خود را رهنمودها و منويات و دستور العمل هاي ارائه شده توسط او منطبق سازد. امام علي (ع) مي فرمايد:
انظروا اهل بيت نبيکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثرهم يخرجوکم من هدي و لن يعيدوکم في ردي فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقوهم فتضلوا و لا تتأخر و عنهم فتهلکوا. (16)
به اهل بيت پيامبرتان بنگريد و بدان سو که مي روند برويد و پي آنان را بگيريد که هرگز شما را از هدايت بيرون نبرده و به هلاکتان باز نخواهند آورد. اگر ايستادند بايستيد و اگر برخاستند (و قيام کردند) برخيزيد، بر آنان پيشي نگيريد که گمراه مي شويد و از آنان عقب نمانيد که تباه مي گرديد.
لازمه ي چنين همراهي کاملي اين است که انسان با انديشه و افکار، سخنان، جهت گيري ها و معيارها و ملاک ها و حتي اشارات ولي امر در مسائل، انس و آشنايي نسبتا جامعي داشته باشد . همواره به رهنمودهايش گوش فرا دهد، درباره ي آنها تدبر و انديشه کند، در جريانات سياسي اجتماعي، سخنان او را تحليل نمايد و اشارات و لطايف سخنانش را به خوبي بفهمد و بتواند تکليف خود را به درستي تشخيص دهد و با انگشت اشاره ي آن مقام شامخ حرکت کند و موضع بگيرد.
نمونه اي از اين همراهي کامل با ولايت فقيه در طول دوران انقلاب و دفاع مقدس عينيت يافت؛ به گونه اي که قبل از پيروزي انقلاب نيروهاي حزب اللهي و پيروان امام راحل (ره) تمام جهت گيري هاي خود را با اعلاميه ها و رهنمودها و سخنراني هاي ايشان تنظيم مي کردند. بندبند سخنان امام (ره) را مورد ارزيابي و تحليل و تدبر قرار مي دادند و مي کوشيدند خواسته هايش را جامه ي عمل بپوشانند . به سخنراني هاي ايشان با جان و دل گوش فرا مي دادند. به اشارات او توجه مي کردند و انتظارات ايشان را از آنها به خوبي تشخيص مي دادند و عملي اش مي ساختند .
پس از پيروزي انقلاب نيز همين گونه بود. به ويژه در زمان هاي بحراني که نيروهاي حزب اللهي در حالت بلاتکليفي و سر در گمي بودند و موضع امام راحل (ره) را نمي دانستند، با سخنراني ايشان جهت گيري شايسته را در برابر جريانات و مسائل سياسي پيدا مي کردند و با شاخص ولايت فقيه موضع مي گرفتند. يک اشاره ي امام کافي بود سيل عظيم جمعيت شيفته و دلداده و گوش به فرمان براي اجرايي کردن خواسته ي ايشان به راه افتند و به خواسته اش جامه ي عمل بپوشانند و اين امر در دوران دفاع مقدس بيش تر نمود داشت .
اکنون نيز نيروهاي حزب اللهي بايد در برابر ولي امر خود حضرت آيه الله العظمي خامنه اي همين گونه باشند. به سخنان و رهنمودهايش با جان و دل گوش فرا دهند. دستورش را در مواردي که به صراحت دستوري و تدبيري فرمودند، اجرايي سازند و در مواردي هم که به مصلحتي تدبير و رهنمودي را با اشاره و کنايه مطرح کنند و تشخيص دهند که ولي امرشان انتظار و خواسته اي دارد که بايد عملي شود، بکوشند به آنها ملتزم و متعهد گردند؛ به عنوان نمونه مقام معظم رهبري گاهي به يک مناسبت که ضرورت و مصلحت اقتضا مي کند.ارزشي را به عنوان شعار سال بيان مي کند همچون سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي؛ اين موضوع، انتظار و خواسته اي که به ويژه در شرايط کنوني ضرورت دارد و بايد مورد اطاعت قرار گيرد، همه ي مديران و آحاد ملت اين ارزش را پاس دارند و از تفرقه و درگيري و طرح مسائل اختلاف برانگيز پرهيز کنند .
ضرورت و وجوب التزام عملي
وقتي که در سيره ي پيغمبر اکرم (ص) و حضرت امير (ع) مشاهده مي کنيم که از اطاعت از فرماندهان و اميران سپاه اسلام را واجب مي شمارند، اطاعت از ولي امر در گستره ي جامعه ي اسلامي به طريق اولي واجب خواهد بود.
در سيره ي رسول خدا (ص) آمده است که براي لشکر اسلام فرماندهي انتخاب مي کرد و آنها را به سمت دشمن گسيل مي داشت و به رزمندگان اسلام سفارش مي کرد که از فرماندهان خود اطاعت کنند و همان گونه که از پيامبرشان فرمان مي برند اطاعت فرماندهان را بر خود واجب شمارند . آن حضرت مي فرمايد:
من اطاعني فقد اطاع الله و من عصاني فقد عصي الله و من يطع الامير فقد اطاعني و من يعصي الامير فقد عصاني و انما الامام جنه يقاتل به من ورائه .(17)
هر کس از من اطاعت کرده است و هر کس مرا نافرماني کند، خدا را معصيت کرده است و هر که از امير و فرماندهش پيروي کند مرا فرمان برده است و هر که از دستورات او سرپيچي کند مرا نافرماني کرده است. (بدانيد که) امام و فرمانده ، سپري است که رزمندگان تحت فرمان و در سايه ي او مي جنگند.
حضرت امير (ع) نيز سربازان و آحاد ملت را به پيروي از فرماندهان و اميران سپاه فرمان مي داد. زماني که آن حضرت، مالک اشتر را به مصر روانه کرد، در نامه اي به مردم آن سامان نوشت:
اما بعد، فقد بعثت اليکم عبدا من عبادالله، لا ينام ايام الخوف و لا ينکل عن الاعداء ساعات الروع، اشد علي الفجار من حريق النار، و هو « مالک بن الحارث» اخو مذحج، فاسمعوا له و اطيعوا امره فيما طابق الحق ....(18)
اما پس از حمد خدا و صلوات بر پيامبرش، من فرماندهي را براي شما برگزيدم که از بندگان شايسته ي خداوند است، او را در روزهاي ترسناک خواب نمي رود و در هنگام بيم و نگراني از دشمن نمي هراسد، وي براي بدکاران از آتش سوزان سوزنده تر است، او « مالک اشتر» از قبيله ي «مذحج» است. حرف او را بشنويد و اوامر حقش را پيروي نماييد.
در نامه اي ديگر به دو تن از اميران و فرماندهان ارتش به نام « زياد بن نصر و شريح بن هاني» فرمان مي دهد که از مالک اطاعت کنيد:
در نامه اي ديگر به دو تن از اميران و فرماندهان ارتش به نام «زياد بن نصر و شريح بن هاني» فرمان مي دهد که از مالک اطاعت کنيد:
و قد امرت عليکما و علي من في حيزکما مالک بن الحارث الاشتر فاسمعا له و اطيعا، و اجعلاه درعا و مجنا ... (19)
من مالک اشتر را براي شما و نيروهاي تحت امرتان امير و فرمانده کل قرار دادم، سخنانش را بشنويد و اطاعتش کنيد و او را سپر و زره قرار دهيد.
امام خميني قدس سره نيز با تأسي از همين سيره و با همان معيار و ملاک اطاعت از فرماندهي را در نيروهاي مسلح واجب شمرده است و مي فرمايد:
اطاعت از يک فرماندهي که فرمانده اسلام است واجب است به حسب حکم اسلام، تخلف حرام است... اطاعت از مافوق در جمهوري اسلامي و در لشکر اسلام حکم اسلام است. حکم خداست، اطاعت از فرماندارها که به يک تعبير اولي الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مي شود و واجب است اين.(20)
با اين بيان ضرورت و وجوب التزام عملي به ولي امر قابل انکار نيست و بر همه ي آحاد امت اسلامي واجب است اين هديه ي آسماني را پاس دارند و به لوازم آن پايبند باشند تا از خطرات مصون بمانند. مقام معظم رهبري مي فرمايد:
اين اصل [ولايت فقيه] ، همان ذخيره ي پايان ناپذيري که بايد مشکلات نظام جمهوري اسلامي را در حساس ترين لحظات و خطرناک ترين گردنه هاي مسير پرخطر جمهوري اسلامي حل کند و گره هاي ناگشودني را بگشايد ... اين جانب ... با همه ي وجود و توان از اين اصل و لوازم آن دفاع خواهم کرد و به کمک الهي، به تکليف خود در همه ي موارد عمل خواهم کرد. خدشه در التزام به ولايت فقيه و تبعيت از رهبري، خدشه در کليت نظام اسلامي و اين جانب اين را از هيچ کس و هيچ دسته و گروهي نخواهم کرد. امروز بحمدالله و توفيقه، کليه ي آحاد و گروه هاي خط امام، ملتزم به ولايت فقيه و تبعيت از رهبري مي باشند و اميد است که زمينه براي رمي افراد و گروه ها به عدم التزام بر آن، هرگز فراهم نگردد. (21)
چرايي التزام عملي به ولايت فقيه
فضل بن شاذان از امام رضا (ع) نقل مي کند که فرمود:
فان قال: فلم جعل اولي الأمر و امر بطاعتهم؟ قيل: لعلل کثيره. (22)
اگر کسي بگويد: چرا خداوند اولي الامر را قرار داده و به اطاعت از آنان امر کرده است؟ گفته مي شود: به علل و دلايل بسيار چنين کرده است .
سپس امام (ع) چرايي جعل ولي امر و اطاعت از او را ضمن چند دليل بيان فرموده است که عبارتند از :
1. پس از آن که براي حفظ جامعه از فساد و هرج و مرج و ظلم و تعدي، حدود و قوانيني تعيين شده است که مردم بايد از آن تجاوز نکنند و در آن محدوده نگه داشته شوند و مردم، خود به خود در چارچوب قوانين و محدوديت هايي که قانون ايجاد کرده، قرار نمي گيرند و حاضر نيستند از لذت ها و منافع شخصي خويش بگذرند، در آن جا که موجب فساد و تباهي ديگري مي شود. پس لازم است براي نگه داري مردم در محدوده ي قوانين و جلوگيري از تجاوزها و تعدي به حقوق ديگران شخصي امين بر مردم گماشته شود که عهده دار اجراي قوانين باشد و نگذارد مردم از مرز قانون تجاوز کنند. از اين رو، خداوند حکيم براي مردم قيم و نگهباني قرار داد تا آنان را از فساد باز دارد و حدود و احکام را در بين آنها جاري سازد.
2.ما هيچ جمعيت و ملتي را نمي يابيم که بدون سرپرست و زمامدار بتوانند باقي بمانند و به زندگي اجتماعي خود ادامه دهند؛ زيرا وجود چنين شخصي براي دين و دنياي آن ملت لازم و ضروري است و حکمت خداوند ايجاب مي کند که جامعه را در اين امر ضروري رها نکند با اينکه مي داند آنها به وجود چنين شخصي نياز ضروري دارند و حيات و موجوديت ملت به وجود او وابسته است تا در پرتو رهبري او بتوانند با دشمنان بجنگند، اموال عمومي را عادلانه تقسيم کنند، عبادات جمعي مانند نماز جمعه و جماعت را بر پا دارند و دست ستمگران جامعه را از حريم حقوق مظلومان کوتاه نمايند.
3. اگر خداوند حکيم براي ملت، امام و رهبري امين و پاسداري نگهدارنده و امانتدار قرار ندهد، دين و احکام اسلامي به فرسودگي کشيده خواهد شد و کم کم از بين مي رود، سنن و احکام الهي تغيير مي يابد، بدعت گزاران آنچه را بخواهند در دين اضافه مي کنند و آن را به نام دين جلوه داده، رنگ ديني و اسلامي به آن مي دهند. از سوي ديگر ملحدان و بي دينان مسائلي را از دين کم مي کنند و در نتيجه دين به گونه اي ديگر براي مردم جلوه داده مي شود و اين موجب مي شود که امر بر مسلمانان مشتبه گردد و اسلام واقعي و راستين را نيابند؛ زيرا مردم به تعليم و فراگيري و آگاهي از مسائل مذهبي نياز دارند و کامل نيستند که از راهنمايي بي نياز باشند و ازطرفي داراي نظرها و افکار مختلفي هستند و خواسته هاي مختلف و حالاتي گوناگون دارند.
بنابراين اگر حافظ و نگهباني براي اسلام و احکام آن که پيامبر (ص) آورده است قرار ندهد مردم فاسد مي شوند و هم سنن و احکام الهي و شرايع آسماني تغيير مي يابد و نتيجه ي اين تغييرات و دگرگوني ها، فساد و تباهي همه ي بشر است. (23)
چنان که ملاحظه مي فرماييد در اين روايت براي تشکيل حکومت، برقراري ولايت امر و لزوم اطاعت از آن دلايلي آورده شده است که در همه ي زمان ها و مکان ها جريان دارد. در نتيجه لزوم تشکيل حکومت و ولايت فقيه و التزام عملي به آن نيز ضروري هميشگي است. براي اينکه جامعه از بي نظمي و هرج و مرج و ظلم و تعدي محفوظ بماند، اقتصاد جامعه سامان يابد و ثروت ها به طور عادلانه تقسيم شود، شعاير اسلامي در جامعه احيا شود، دشمنان طمع تجاوز به آن را از سر بيرون کنند، قوانين و حدود و سنن و احکام الهي در جامعه اجرا گردد و مردم اقتدار يابند و عزت پيدا کنند چاره اي جز تشکيل حکومت شايسته منطبق با استانداردهاي ديني و در قالب ولايت فقيه نيست. فلسفه ي اطاعت و التزام به چنين ولايت و حکومتي حفظ و مصونيت از تباهي و فساد در همه ي اين زمينه هايي است که تفصيل آن در روايت گذشت .
پيامدهاي مخالفت و سرپيچي از دستورات ولي امر
1. بي نظمي و هرج و مرج
2. ناکامي و شکست
الا و اني قد دعوتکم الي قتال هؤلاء القوم ليلا و نهارا و سرا و اعلانا و قلت لکم: اغزوهم قبل ان يغزوکم، فوالله ما غزي قوم قط في عقر دارهم الا ذلوا فتواکلتم و تخادلتم حتي شنت عليکم الغارات و ملکت عليکم الاوطان . (24)
هان! من شما را شب و روز و آشکار و نهان به جنگ با معاويه فرا خواندم و گفتم: پيش از آن که مورد تهاجم بي رحمانه قرار گيريد، بر آنان حمله کنيد و اين را بدانيد که، به خدا سوگند! هيچ ملتي در خانه ي خود با دشمن جنگ نکرده، مگر اين که خوار و ذليل گرديده است، اين شما بوديد که وظيفه جنگ را به يکديگر محول مي کرديد و يکديگر را خوار و بي مقدار نموديد که اينک اموال شما را غارت کرده و ديار و وطنتان را از دستتان گرفته اند!
در جنگ صفين چيزي نمانده بود مالک اشتر و ياران حضرت امير(ع) بر دشمن مسلط گردند. حيله گري عمروعاص و بي بصيرتي سربازان امام علي (ع) شکست رابرايشان تحميل کرد. دشمنان براي عوام فريبي مسلمانان، قرآن ها را بر نيزه کردند.
امير مؤمنان (ع) فرمود:
اين کار اهل شام ظاهرش ايمان و خداپرستي است، ولي باطنش ظلم و ستم است. آغازش رحمت و عطوفت، ولي پايانش ندامت است . (25)
در اين جريان، وجود لشکريان غير بصير و سرپيچي از اوامر آن حضرت منجر به شکست و تحمل ضررهاي بيش تر و ندامت سنگين گرديد.
3. تفرقه و اختلاف
امير مؤمنان (ع) درباره ي اتحاد و انسجام لشکر معاويه و اطاعت لشکريان مي فرمايد:
و الله لاظن ان هؤلاء القوم سيدالون منکم باجتماعهم علي باطلهم و تفرقکم عن حقکم و بمعصيتکم امامکم في الحق و طاعتهم امامهم في الباطل . (26)
به خدا سوگند! يقين دارم که آنان به زودي بر شما مسلط مي گردند و دولت خود را تشکيل مي دهند؛ زيرا آنان در باطل خود با هم هستند و شما با اينکه حق با شماست متفرق هستيد و از امام خود در حق سرپيچي مي کنيد، ولي آنان از رهبرشان در باطل خود پيروي مي نمايند.
4. نفوذ نامحرمان
5. خطر استحاله فرهنگي
حال اگر در حکومت اسلامي بنا باشد از اوامر ولي امر سرپيچي شود و تدابير و انتظارات مقام رهبري عملي نشود مردم در برابر تهاجم فرهنگي دشمن تاب نخواهند آورد و ارزشهاي اسلامي به فراموشي سپرده مي شود. معروف ها منکر و منکرات به عنوان معروف رواج مي يابد و در اثر رنگ باختن معنويت و افول غيرت ديني مردم استحاله شده و به تباهي کشيده مي شوند.
نتيجه گيري
1. ولايت فقيه شعاعي از حکومت نبي اکرم (ص) است.
2. اختيارات ولي فقيه همان اختيارات پيامبر (ص) و امام معصوم(ع) در اداره ي جامعه است.
3. همان گونه که پيامبر و امام در اداره ي امور جامعه داراي اوامر و نواهي اختصاصي هستند، ولايت فقيه نيز داراي امر و نهي است .
4. همان گونه که پيروي و اطاعت کردن از دستورات پيامبر و امام واجب است اطاعت و التزام عملي به ولايت فقيه واجب است.
5. التزام عملي به ولايت فقيه عبارت است از متعهد شدن به اين اصل و پذيرفتن لوازم آن در مقام عمل.
6. تسليم قلبي و چون و چرا نکردن در برابر اوامر ولي فقيه، پذيرش مجموعه اوامر و نواهي او، پرهيز از توجيه گري سخنان او و همراهي کامل در همه زمينه ها در التزام عملي به ولايت فقيه، نقطه ي ايده آل و مطلوب است و مسلمان واقعي و حزب اللهي بايد بکوشد به اين مرحله از التزام دست يابد.
7. ضرورت و وجوب التزام عملي از ولي امر همان ضرورت و وجوب اطاعت از پيامبر و امام معصوم است.
8. برخي از پيامدهاي مخالفت از اوامر ولي امر عبارت است از : بي نظمي و هرج و مرج، ناکامي و شکست، تفرقه و اختلاف، نفوذ نامحرمان و خطر استحاله ي فرهنگي.
پي نوشت ها:
1. شوري (42)، آيه ي 9.
2. حديد (57)، آيه ي 27.
3. سوره ي احزاب (33)، آيه ي6.
4.ر.ک: صحيفه نور، ج 10، ص 27.
5. ر.ک: همان ص 87-88.
6. اسلام ناب در کلام و پيام امام خميني (ره)، ص 137-138.
7. سوره ي نساء (4)، آيه 59.
8. اسلام ناب در کلام و پيام امام خميني (ره) ص 91.
9. قاموس الرجال، ج 6، ص 241.
10. همان.
11. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
12. همان.
13. سخنان مقام معظم رهبري ( دام ظله)، در تاريخ 1370/1/26.
14. اصول کافي، ج 2، ص 398.
15. بحارالانوار، ج 2، ص 80.
16. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه ي 97.
17. کنزالعمال، ج 6،ص 64.
18. نهج البلاغه ، نامه ي 38.
19. همان، نامه ي13.
20. صحيفه نور، ج 12، ص 161.
21. حديث ولايت، ج3، ص125.
22. بحارالانوار، ج 6،ص 60.
23. همان.
24. نهج البلاغه، خطبه ي 27.
25. همان، خطبه 121.
26. همان، نامه ي 25.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}